جدول جو
جدول جو

معنی بزرگ منش - جستجوی لغت در جدول جو

بزرگ منش
بزرگوار، بلندهمت
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
فرهنگ فارسی عمید
بزرگ منش(بُ زُ مَ نِ)
بلندهمت. بلندطبع. متکبر. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). مختال. منیع. ابلخ.بلخ. بطر. و در تداول، آنکه آثار بزرگی نفس از او هویداست: دوم صورت (از صور جنوبی فلکی) صورت جبار، ای بزرگ منش. (التفهیم). میان اتباع او (شیر) دو شگال بودند یکی را کلیله نام و دیگری را دمنه و هر دو ذکای تمام داشتند و لیکن دمنه حریص تر بودو بزرگ منش تر. (کلیله و دمنه).
لغت نامه دهخدا
بزرگ منش
شریف، شرافتمند
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
فرهنگ واژه فارسی سره
بزرگ منش
شخصيّة عظيمة
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به عربی
بزرگ منش
Magnanimous
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بزرگ منش
magnanime
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بزرگ منش
magnanimo
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بزرگ منش
великодушный
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به روسی
بزرگ منش
großmütig
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به آلمانی
بزرگ منش
великодушний
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بزرگ منش
wielkoduszny
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به لهستانی
بزرگ منش
宽宏大量的
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به چینی
بزرگ منش
magnânimo
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بزرگ منش
edelmoedig
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به هلندی
بزرگ منش
magnánimo
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بزرگ منش
ใจกว้าง
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به تایلندی
بزرگ منش
سخاوتی
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به اردو
بزرگ منش
উদার
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به بنگالی
بزرگ منش
mtindo wa upendo
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بزرگ منش
cömert
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بزرگ منش
관대한
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به کره ای
بزرگ منش
נדיב
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به عبری
بزرگ منش
उदार
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به هندی
بزرگ منش
dermawan
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بزرگ منش
寛大な
تصویری از بزرگ منش
تصویر بزرگ منش
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزرگ تن
تصویر بزرگ تن
آنکه تن بزرگ دارد، بزرگ جثه، عظیم الجثه، تناور، فربه
فرهنگ فارسی عمید
(بُ زُتَ)
جسیم. سمین. عظیم الجثه. (ناظم الاطباء) : اضخم، بزرگ تن از هر چیزی. (یادداشت بخط دهخدا) ، عجب. خویشتن بینی. تیه. کبر. خیلاء. اختیال. عتو. تکبر: عماره پسر حمزه بود، آنک ذکر او در ایام خلفا و بزرگ منشی و همت بلند او... معروف است. (مجمل التواریخ). وکیل دریا... از بزرگ منشی و رعنایی طیطوی در خشم شد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ)
دارای گوش بزرگ. کلان گوش
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ مَ حَل ل / حَ)
بزرگ مرتبه. بزرگ مقام. بلندپایه:
زهره و مشتری چنان نگرند
پایۀ قدرت ای بزرگ محل.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ مِ)
آفتاب بزرگ. (انجمن آرای ناصری).
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ مَ نِ)
بلندهمتی. بلندطبعی. (ناظم الاطباء). بزرگواری. با هیئت و همت بزرگان. برترمنشی. (یادداشت مؤلف) : منی در خویشتن آورد و بزرگ منشی و بیدادگری پیشه کرد. (نوروزنامه).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزرگ تن
تصویر بزرگ تن
آنکه تن وی بزرگ باشد جسیم عظیم الجثه بزرگ جثه، سمین فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزرگمنش
تصویر بزرگمنش
بلند همت، بلند طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزرگ منشی
تصویر بزرگ منشی
شرف، شرافت
فرهنگ واژه فارسی سره
علوطبع، مناعت، بزرگواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد